گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر قران مهر
جلدششم
ماجراهاي ابراهیم (ع)



خدا هم آگاه است و هم حکیم؛ یعنی به مقتضاي آگاهیاش اعمال نهان و آشکار بندگان را میداند و به مقتضاي حکمتش به هر
دمیدن در شیپور ) « نفخ صور » کس جزاي مناسب میدهد و در مجازات افراد عجله نمیکند. 5. قرآن کریم در آیهي فوق از یک
رستاخیز)، اما در آیهي 68 زُمر از دو نفخ صور سخن به میان آورده که یکی ویرانگر و دیگري برانگیزندهي مردم است (ان شاء
. اللّه- ذیل آیهي 68 سورهي زمر این مبحث را پی میگیریم). آموزهها و پیامها: 1. آفرینش جهان هدفدار و حکیمانه است. 2
ارادهي الهی هدفدار و حتمی است. 3. خدا از نهان و آشکار شما آگاه است (پس مراقب کردار خود باشید). 4. با مطالعه در
آفرینش هدفدار جهان، خداشناس شوید. *** قرآن کریم در آیهي هفتاد و چهارم سورهي انعام به مبارزات ابراهیم با شرك و
بتپرستی اشاره میکند و میفرماید: 74 . وَإِذْ قَالَ إِبْرهِیمُ لِأَبِیهِ ءَازَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَاماً ءَالِهَۀً إِنِّی أَرَاكَ وَقَوْمَکَ فِی ضَللٍ مُّبِینٍ و (یاد کن)
آیا بتهایی را معبودان (خود) میگیري؟! در واقع من، تو و » : گفت ،« آزَر » هنگامی را که ابراهیم به پدرِ (مادرش یا عموي) ش
در لغت عرب غالباً به پدر گفته میشود، اما گاهی به جد « اب» . نکتهها و اشارهها: 1 «! قومت را در گمراهی آشکاري میبینم
یا پدر مادري او و یا عموي ،« پدر ابراهیم » مادري، عمو، مربّی و معلم نیز گفته میشود. بنا به دلایلی، در آیهي فوق، مقصود از
گفته شده و حتی در کتابهاي عهدین « تارِح » اوست: ص: 130 الف) در منابع تاریخی نام پدر ابراهیم
ب) از طرفی، قرآن کریم میفرماید: مسلمان حق «1» . پدر ابراهیم شمرده نشده است « آزر » (تورات و انجیل و ملحقات آنها) نیز
صفحه 37 از 90
و پدر خود طلب آمرزش کرد؛ « والد » و از طرفی میگوید: ابراهیم در اواخر عمر خویش براي «2» ندارد براي مشرکان استغفار کند
ج) در قرآن کریم واژهي «4» . یاد شده است « اب» و پدر ابراهیم غیر از آزر است که از او به عنوان « والد » پس معلوم میشود که «3»
گاهی به عمو نیز گفته شده است؛ مثل آیهي 133 سورهي بقره، که از اسماعیل، عموي یعقوب، با عنوان اب (آباء) یاد شده « اب»
است. د) در برخی از احادیث که شیعه و سنی نقل کردهاند، از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله حکایت شده که همواره خدا مرا از
ه) تمام «5» . صُلب پدران پاك به رحم مادران پاك منتقل میساخت و هرگز مرا به آلودگیهاي دوران جاهلیت آلوده نساخت
ص: «6» . دانشمندان و مفسران شیعه و گروهی از دانشمندان اهل سنت گفتهاند که آزر پدر ابراهیم نبود
2. ابراهیم در دعوت خود به سوي خدا، خویشاوندانش را فراموش نکرده است. آري شیوهي صحیح دعوت آن است که 131
رهبران و مبلغان دینی، نخست از نزدیکان خود شروع کنند و با بیانی نرم و آرام عقاید آنان را اصلاح کنند. 3. بتپرستی گمراهی
آشکار است؛ زیرا انحرافی است که وجدانهاي سالم و عقل بشر آن را نمیپذیرد؛ و کدام گمراهی از این آشکارتر که انسان
مخلوقی را معبود خویش قرار دهد؛ آري، بتپرستی یک انحراف است و باید با آن مبارزه کرد و در اینجا سن و کثرت جمعیت
. طرفداران مطرح نیست، بلکه حق و باطل مطرح است. آموزهها و پیامها: 1. بتپرستی، کژروي آشکار است (از آن بپرهیزید). 2
اصلاحات عقیدتی را از نزدیکان خود شروع کنید. 3. در هدایت مردم و نهی از منکر از بیانی نرم استفاده کنید. *** قرآن کریم در
آیهي هفتاد و پنجم سورهي انعام به مشاهدهي ملکوت توسط ابراهیم اشاره میکند و میفرماید: 75 . وَکَذلِکَ نُرِي إِبْرهِیمَ مَلَکُوتَ
السَّموتِ وَالْأَرْضِ وَلِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ و اینگونه، فرمانروایی مطلق آسمانها و زمین را به ابراهیم نمایاندیم؛ (تا بدان استدلال کند)
و بخاطر آنکه از یقین کنندگان باشد. نکتهها و اشارهها: 1. ملکوت، فرمانروایی مطلق خدا بر جهان هستی است، اما حقیقت تفسیر
مفسران قرآن در این مورد دیدگاههاي متفاوتی دارند: برخی بر آناند «1» ؟ قرآن مهر جلد ششم، ص: 132 ملکوت چه بوده است
و «2» . که این آیه فشردهاي از آیات بعد است که در آنجا سخن از مشاهدهي وضع خورشید و ماه و ستارگان به میان آمده است
2. در حدیثی از امام باقر علیه السلام «3» . برخی دیگر گفتهاند عالم ملکوت، عالم اسرار و نظم و شگفتی و جهان غیب است
و در برخی از احادیث نیز «4» . حکایت شده: خدا به چشم ابراهیم قدرت و نوري بخشید که عمق آسمانها و زمین را مشاهده کند
آمده است که خدا همانگونه که به ابراهیم علیه السلام ملکوت را نشان داد، به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام
3. یکی از آثار دیدن ملکوت، یقین است و یقین عالیترین درجهي ایمان است. ابراهیم علیه السلام یقین استدلالی «5» . نیز نشان داد
و فطري بر یگانگی خدا داشت، اما با مطالعه در اسرار آفرینش، یقین او به حد کمال رسید. ص: 133
آموزهها و پیامها: 1. ملکوتیان اهل یقین میشوند. 2. همچون ابراهیم زندگی کنید تا به اسرار ملکوت دست یابید و اهل یقین
شوید. *** قرآن کریم در آیهي هفتاد و ششم سورهي انعام به استدلال منطقی ابراهیم بر توحید از طریق غروب ستاره اشاره کرده،
می فرماید: 76 . فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ الَّیْلُ رَءَا کَوْکَباً قَالَ هذَا رَبِّی فَلَمَّآ أَفَلَ قَالَ لَآأُحِبُّ الْآفِلِینَ و هنگامی که شب بر او پرده افکند، سیارهاي
نکتهها و «. غروب کنندگان را دوست ندارم » : و هنگامی که غروب کرد، گفت «؟ این پروردگار من است » : مشاهده کرد، گفت
در این آیه چیست؟ شاید کوکب، سیارهي زهره یا مشتري باشد. از روایات تاریخی استفاده میشود « کوکب » اشارهها: 1. مقصود از
به شمار میرفت، مریخ ربّ النوع « عدل و علم » مشتري، ربّ النوع «1» . که این دو سیاره در زمانهاي قدیم پرستیده میشدند
در « کوکب » در برخی از احادیث اهل بیت علیهم السلام نیز تصریح شده که مقصود از «2» . و خورشید هم پادشاه همه ،« جنگ »
چیست؟ تفسیر قرآن مهر جلد «. این خداي من است » : 2. مقصود از اینکه ابراهیم علیه السلام گفت «3» . آیهي فوق همان زُهره است
ششم، ص: 134 در این مورد حداقل دو احتمال تفسیري وجود دارد: نخست اینکه ابراهیم، در عمق فطرت خویش به خدا ایمان
برسد؛ پس این « حق الیقین » داشت، اما میخواست خود بیندیشد و از راه دلیل عقلی، مصداق حقیقی آن را بیابد و به مرحلهي
جملهي ابراهیم علیه السلام یک خبر قطعی نیست، بلکه یک فرض و احتمال براي تفکر و استدلال و راهی براي تحقیق بیشتر و
صفحه 38 از 90
شناسایی بهتر است. احتمال دوم آن است که ابراهیم این جمله را از باب همراهی با بتپرستان و براي جلب توجه آنان گفت، تا
و یا به «. به اعتقاد شما این خداي من است » : بتواند بر مبناي آنان سخن بگوید و توحید را اثبات کند؛ یعنی در حقیقت میگفت
در مورد هر دو احتمال فوق احادیثی نیز از اهل بیت علیهم السلام حکایت «؟ آیا این خداي من است » : صورت پرسشی میگفت
3. در حدیثی از امام باقر یا صادق علیهما السلام حکایت شده که ابراهیم این سخن را به عنوان تحقیق در بارهي «1» . شده است
4. شکل «2» . پروردگارش گفت و هرگز سخن او کفر نبود؛ و هر کس در این مورد تفکر و تحقیق کند، همانند ابراهیم خواهد بود
استدلال ابراهیم علیه السلام در آیهي فوق به چند صورت ترسیم میشود: الف) پروردگار و مربّی موجودات باید همیشه در ارتباط
نزدیک با آنان باشد؛ بنابراین، موجودي که غروب میکند و از موجودات زمینی جدا میشود، نمیتواند پروردگار و ربّ باشد.
ص: 135 ب) سیارهاي که داراي غروب و طلوع است، خود اسیر قوانین طبیعت است؛ پس این سیاره
چگونه میتواند حاکم و مالک و ربّ آنها باشد. ج) سیارهاي که داراي حرکت است، حتماً حادث است و چیزي که در معرض
د) استدلال ابراهیم علیه السلام در آیهي فوق مبتنی بر محبت است؛ یعنی «1» . حوادث است نمیتواند یک موجود ازلی و ابدي باشد
. من محبت و کشش درونی به ستارگان غروب کننده و بیدوام ندارم؛ محبت و عشق من به موجودي باکمال و دایمی است. 5
معبود انسان باید محبوب و معشوق او باشد؛ و محبوب واقعی کسی است که اسیر مکان و زمان محدود و متغیّر نباشد. آري، روح
آموزهها و پیامها: 1. موجودات ناپایدار را به عنوان معبود و محبوب خود انتخاب نکنید. 2. با «2» . دین، محبت و عشق است
مطالعات کیهانشناسی، خداشناس شوید. 3. براي شناخت معبود، مشاهده و تفکر و استدلال کنید. *** قرآن کریم در آیهي هفتاد
و هفتم سورهي انعام به استدلال ابراهیم علیه السلام بر توحید از طریق غروب ماه اشاره میکند و میفرماید: 77 . فَلَمَّا رَءَا الْقَمَرَ بَازِغاً
این » : قَالَ هذَا رَبِّی فَلَمَّآ أَفَلَ قَالَ لَئِن لَّمْ یَهْدِنِی رَبِّی لَأَکُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّینَ و هنگامی که ماه را در حال طلوع دید، گفت
«. اگر پروردگارم مرا راهنمایی نکرده بود، قطعاً از گروه گمراهان بودم » : و هنگامی که غروب کرد، گفت «؟ پروردگار من است
ص: 136 نکتهها و اشارهها: 1. ابراهیم علیه السلام با مشاهدهي طلوع ماه تابان، آن را خداي خویش
این همان شیوهاي است که در مورد سیارهي زهره یا مشتري به کار «2» . ماهپرستی را نفی کرد «1» ، خواند، ولی هنگام غروبِ ماه
برد، تا شاید عقل و فطرت ستارهپرستان بیدار شود و هدایت گردند. 2. ابراهیم علیه السلام در استدلال خویش براي نفی شرك و
اثبات توحید، از روش گام به گام استفاده کرد. در آیهي قبل گفت: سیارهپرستی را دوست ندارم و در این آیه گفت: ماهپرستی،
انحراف و گمراهی است. 3. در راه شناخت، لازم است به فیض و هدایت الهی تکیه کنیم که بدون آن نمیتوانیم به سرچشمهي
زلال معارف برسیم و گمراه میشویم. آموزهها و پیامها: 1. هدایت و نجات از گمراهی، کار خداست. 2. با مطالعات و
کیهانشناسی، خداشناس شوید. *** قرآن کریم در آیهي هفتاد و هشتم سورهي انعام به استدلال ابراهیم علیه السلام بر توحید از
طریق غروب خورشید اشاره میکند و میفرماید: 78 . فَلَمَّا رَءَا الشَّمْسَ بَازِغَۀً قَالَ هذَا رَبِّی هذَآ أَکْبَرُ فَلَمَّآ أَفَلَتْ قَالَ یقَوْمِ إِنِّی بَرِيءٌ
این پروردگار من است؟ » : مِّمَّا تُشْرِکُونَ ص: 137 و هنگامی که خورشید را در حال طلوع دید، گفت
اي قوم [من ! براستی که من نسبت به آنچه شریک (خدا) قرار » : و هنگامی که غروب کرد، گفت «! این (از همه) بزرگتر است
میدهید، بیتعهدم. نکتهها و اشارهها: 1. در برخی احادیث از امام رضا علیه السلام حکایت شده که ابراهیم علیه السلام با سه گروه
و شاید به همین دلیل سه بار استدلال ) «1» بتپرست روبهرو بود: گروهی زهره، گروهی ماه و گروهی خورشید را میپرستیدند
کرد) . 2. بزرگی و کوچکی اجسام در عبودیت تأثیري ندارد، مهم آن است که این اجسام مادي، ناپایدار و زوالپذیرند، پس
نمیتوانند خدا باشند. ولی ابراهیم علیه السلام راه توحید را گام به گام پیمود؛ اول عبادت سیاره، بعد ماه و بعد خورشید را بررسی و
آموزهها و پیامها: 1. برائت از شرك، فریادي ابراهیمی است. 2. اول استدلال کنید و اگر مؤثر نشد، برائت و بیزاري «2» . نقد کرد
بجویید. 3. در استدلال، گام به گام و از کوچک به بزرگ پیش بروید. *** قرآن کریم در آیهي هفتاد و نهم سورهي انعام به
صفحه 39 از 90
توحید و حقگرایی ابراهیم علیه السلام اشاره میکند و میفرماید: 79 . إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّموتِ وَالْأَرْضَ حَنِیفاً وَمَآ أَنَاْ
مِنَ الْمُشْرِکِینَ ص: 138 براستی که من حقگرایانه رويِ (وجود) خود را به سوي کسی متوجه کردم، که
نکتهها و اشارهها: 1. ابراهیم علیه السلام مظهر توحید خالص و «. آسمانها و زمین را شکافته [و آفریده است. و من از مشرکان نیستم
او با تمام وجود رو به سوي خدا آورد و توحید را فریاد زد و از شرك و بتپرستی بیزاري جست، تا الگو و «1» . حقگرایی است
گفته میشود؛ زیرا جهان « فطر » به معناي شکافتن از طول است و به خلق و آفرینش هم « فَطَر » . آموزهاي براي همهي جهانیان باشد. 2
.3 «2» . به صورت تودهي واحدي بود که شکافته شد و خلق گردید؛ شاید این تعبیر اشاره به انفجار بزرگ در پیدایش جهان باشد
به معناي ذات و صورت میآید و از آنجا که در هنگام توجه به کسی یا چیزي، انسان صورت خود را به آن طرف « وَجه » واژهي
. میگرداند، این تعبیر نشان دهندهي توجه و عنایت به یک مطلب است؛ آري، ابراهیم با تمام وجود رو به سوي خدا داشت. 4
مراحل و منازل سیر و سلوك تا ترنم خلیلی: امام عارفان در این مورد مینویسند: انسان سالک پس از آنکه، متسنّن به سنن الهیّه و
متلبّس به لباس شریعت شد و اشتغال به تهذیب باطن و تصقیل سرّ و تطهیر روح و تنزیه قلب پیدا کرد، کم کم از انوار غیبیهي الهیه
در مرآت (آئینه) قلبش تجلّیاتی حاصل شود و با جذبههاي باطنّیه و عشق فطري جبلّی، مجذوب عالم غیب گردد. تفسیر قرآن مهر
جلد ششم، ص: 139 و پس از طی این مراحل، سلوك الی اللَّه با دستگیري باطنی غیبی شروع شود و قلب، حقطلب و حقجو شود
و وجههي قلب از طبیعت منسلخ و به حقیقت منسلک گردد و با جذوهي نار محبت و نور هدایت که یکی رفرف عشق و یکی براق
سیر است، به سوي کوي محبوب و جمال جمیل ازل رهسپار شود و دست و رو از آلودگیِ توجه به غیر، شست وشو دهد و با قلب
پاك از آلودگی به رجز (: پلیدي) شیطان که حقیقت سوائیت (: جدایی) و اصل اصول شجرهي منحوسهي خبیثهي غیریّت و کثرت
گردد و خلیل آسا، تنفر از آفلین (: « وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ » است، متوجه مقصد و مقصود گردد و مترنّم به
آموزهها و پیامها: 1. راه «1» . غروب کنندگان) که مقار نقص و رجز است، پیدا کند و توجه به کمال مطلق، نقشهي قلب او گردد
. صحیح توحید، حقگرایی و دوري از شرك است. 2. همچون ابراهیم علیه السلام، توحید شما همراه با برائت از مشرکین باشد. 3
هر گاه راه را یافتید، با قاطعیت اعلام کنید و پیش بروید و از تنهایی نهراسید. 4. با مطالعه در آفرینش جهان، به توحید و خداشناسی
برسید. *** ص: 140 قرآن کریم در آیهي هشتادم سورهي انعام به گفت وگوي مشرکان و ابراهیم علیه
السلام در بارهي خدا اشاره میکند و میفرماید: 80 . وَحَآجَّهُ قَوْمُهُ قَالَ أَتُحجُّونِّی فِی اللَّهِ وَقَدْ هَدَانِ وَ لَآأَخَافُ مَا تُشْرِکُونَ بِهِ إِلَّآ أَن
آیا در باره خدا » : یَشَآءَ رَبِّی شَیْئاً وَسِعَ رَبِّی کُلَّ شَیْءٍ عِلْماً أَفَلَا تَتَذَکرُونَ و [لی قومش به بحث [و جدل با او پرداختند؛ [ابراهیم گفت
با من گفتگو (و جدل) میکنید؟! و حال آنکه (خدا مرا) راهنمایی کرده است؛ و من از آنچه شریک او قرار میدهید، ترسی ندارم
(و به من زیانی نمیرسانند،) مگر پروردگارم چیزي را بخواهد؛ علم پروردگارم بر هر چیز گسترده است؛ آیا (غافلید) و متذکّر
نمیشوید؟! نکتهها و اشارهها: 1. مشرکان میکوشیدند، ابراهیم علیه السلام را از عقیدهي توحیدياش باز دارند و به بتپرستی
مگر این » : بکشانند، ولی او با شهامت کامل مقاومت کرد و با دلایل منطقی به آنان پاسخ داد. 2. تعبیر ابراهیم علیه السلام که گفت
براي آن بود که بگوید: اگر در گیر و دار مبارزه حادثهاي براي او پیش آید، ربطی به بتها ندارد، بلکه خواست ،«. که خدا بخواهد
پروردگار است؛ چرا که بتهاي بیشعور و بیجان نمیتوانند به کسی زیان برسانند. 3. اشاره به علم بیکران الهی، دلیل دیگري
. است بر این که از بتها کاري ساخته نیست؛ یعنی بتهایی که علم و آگاهی ندارند، نمیتوانند منشأ سود و زیان باشند. 4
مشرکان دچار توهّمات و خرافات بودند و از بتها و آسیب رساندن آنها میترسیدند؛ یعنی ترس، عامل شركورزي آنان بود، اما
انسان موحّ د از این خرافات و ترسها به دور است. آري، انسان موحّ د نه از جمعیت زیاد میترسد و نه از بتها؛ و در مقابل همه
میایستد و سخن حق خود را میگوید. ص: 141 آموزهها و پیامها: 1. هدایت و توحید، عامل شجاعت
است. 2. اگر مخالفان با شما بحث کردند، به آنان پاسخ مناسب بدهید. 3. موحّدان از شرك (و مشرکان) نهراسند (که خدا با
صفحه 40 از 90
آنهاست). 4. سود و زیان شما به دست خداي داناست (پس، از مشرکان نهراسید). *** قرآن کریم در آیهي هشتاد و یکم سورهي
انعام مقایسهي منطقی مشرکان با ابراهیم موحد را حکایت میکند و میفرماید: 81 . وَکَیْفَ أَخَ افُ مَآ أَشْرَکْتُمْ وَلَا تَخَافُونَ أَنَّکُمْ
أَشْرَکْتُم بِاللَّهِ مَا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ عَلَیْکمْ سُلْطناً فَأَيُّ الْفَرِیقَیْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ و چگونه از آنچه شریک (خدا) قرار میدهید،
بترسم؟ و حال آنکه شما نمیترسید از اینکه چیزي را شریک خدا قرار میدهید، که هیچ دلیلی در باره آن بر شما فرو نفرستاده
است. پس اگر میدانید، کدام یک از دو دسته (بتپرستان و خداپرستان)، به امنیت سزاوارترند؟! نکتهها و اشارهها: 1. هیچ دلیل و
برهانی بر پرستش بتها وجود ندارد؛ زیرا چنین دستوري، یا باید از طریق عقل اعلام شود و یا وحی و نبوت، ولی هیچ یک از این
2. این آیه مشرکان را سرزنش میکند که چرا از خدا نمیترسید و براي او شریک قرار «1» . دو نبود؛ پس مشرکان برهان ندارند
را به عنوان خالق آسمانها و زمین پذیرفته بودند و فقط بتها را در عبادت او شریک میدانستند. منطق « اللّه » میدهید بتپرستان
ابراهیم علیه السلام در آیهي فوق یک منطق عقلی است که میگوید: شما ص: 142 مرا تهدید به خشم
بتهایی میکنید که تأثیر وجودي آنها موهوم است، اما از خشم خدایی که من و شما هر دو او را پذیرفتهایم، وحشتی ندارید؛ یعنی
چرا یک موضوع قطعی را رها کرده و به یک موضوع موهوم چسبیدهاید. 3. ابراهیم علیه السلام در بحث و مناظره، وجدان و عقل
.«؟ کدام یک از ما به امنیت سزاوارتر است » : افراد را به داوري میطلبید و تعصّب به خرج نمیداد و با اینکه حق با او بود، میگفت
آموزهها و پیامها: 1. توحید امنیت به بار میآورد (بر خلاف شرك). 2. شرك عقیدهاي بیمنطق و بیدلیل است (بر خلاف توحید).
3. اگر امنیت میخواهید، از شرك دوري گزینید و به سوي توحید روي آورید. 4. همچون ابراهیم علیه السلام، تابع برهان و دلیل
باشید. *** قرآن کریم در آیهي هشتاد و دوم سورهي انعام به شرایط ایمان و نتایج آن اشاره میکند و میفرماید: 82 . الَّذِینَ ءَامَنُواْ
وَلَمْ یَلْبِسُواْ إِیمنَهُم بِظُلْمٍ أُوْلئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُم مُّهْتَدُونَ کسانی که ایمان آوردند، و ایمانشان را با ستمِ (شرك) نیامیختند، امنیت تنها
نکتهها و اشارهها: 1. ابراهیم علیه السلام در سخن خویش، که در آیهي قبل بیان شد، اشاره کرد «! براي آنهاست؛ و آنان رهیافتگانند
این قانون کلی را بیان میکند که هر کس «1» که ایمان موجب امنیت و شرك موجب ترس و ناامنی است و اینک در این سخن
ایمان آورد و به خویشتن ص: 143 ستم نکند و ایمانش را با شرك آلوده نسازد، به هدایت الهی دست
در آیهي فوق، معناي اعم آن است که شامل امنیت از حوادث دردناك « امنیت » یافته است و در امنیت خواهد بود. 2. مقصود از
اجتماعی و امنیت از مجازات پروردگار و آرامش روحی میشود. یعنی زمانی جنگها، مفاسد، جنایات و ناراحتیهاي روحی از
بین میرود و بشریت به آرامش دست مییابد که دو اصل ایمان و عدالت بر جهان حاکم شود و کفر و شرك و ستم از جهان رخ
3. در برخی احادیث از اهل بیت علیهم السلام حکایت شده که منظور از آیهي فوق آن است که امنیت براي کسانی «1» . بر بندد
تفسیر قرآن «2» . است که بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله به ولایت ایمان آورند و آن را با ولایت و رهبري دیگران مخلوط نکنند
مهر جلد ششم، ص: 144 روشن است که اینگونه روایات، در حقیقت، بطن آیهي قرآن را بیان میکند؛ یعنی در آیه سخن از
رهبري و ولایت خدا و آمیخته نکردن آن با رهبري غیر اوست و رهبري علی علیه السلام هم پرتوي از رهبري خدا و پیامبر است؛
پس اگر معناي آیه را توسعه دهیم و ملاك و روح و بطن آیه را به دست آوریم، شامل ولایت علی علیه السلام نیز میشود. اما
معناي آیه منحصر در این مفهوم نیست و از این روست که در برخی دیگر از احادیث آیهي فوق بر خوارج تطبیق شده که از ولایت
آموزهها و پیامها: 1. شرك، ظلم به خویشتن است. 2. ظلم (و شرك) آفت «1» . خدا بیرون رفتند و تحت ولایت شیطان قرار گرفتند
امنیت و هدایت انسان است. 3. اگر امنیت و هدایت میخواهید، ایمان آورید و از ظلم و شرك دوري کنید. *** قرآن کریم در
آیهي هشتاد و سوم سورهي انعام یک نتیجهي کلی از دلایل ابراهیم علیه السلام میگیرد و میفرماید: 83 . وَتِلْکَ حُجَّتُنَآ ءَاتَیْنهَآ
إِبْرهِیمَ عَلَی قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجتٍ مَّن نَّشَآءُ إِنَّ رَبَّکَ حَکِیمٌ عَلِیمٌ و این [ها] دلیل ما بود که آنها را به ابراهیم در برابر قومش دادیم!
رتبههاي هر کس را بخواهیم (و شایسته باشد) بالا میبریم؛ براستی که پروردگار تو، فرزانهاي داناست. تفسیر قرآن مهر جلد ششم،
صفحه 41 از 90
ص: 145 نکتهها و اشارهها: 1. استدلالهاي ابراهیم، جنبهي منطقی داشت و او با نیروي عقل و الهام از فطرت بدانها رسیده بود، ولی
براي « تِلک » چون نیروي عقل و فطرت هم از ناحیهي خداست، همهي این استدلالها از مواهب الهی شمرده میشود. 2. واژهي
اشاره به دور است، ولی گاهی اهمیت موضوع و بلندپایه بودن آن سبب میشود که یک موضوع نزدیک، مثل دلایل ابراهیم علیه
در پایان آیه، اشاره دارد که خدا درجات افراد را « علیم » و « حکیم » 3. دو واژهي «1» . السلام بر توحید، با اسم اشارهي دور ذکر شود
بر اساس آگاهی به شایستگی آنان و موافق موازین حکمت میدهد و تبعیضی قایل نمیشود؛ به عبارت دیگر، ارادهي الهی تابع علم
و حکمت اوست و بدون دلیل درجهي کسی را بالا نمیبرد. آموزهها و پیامها: 1. خدا، با الهام دلایل، به رهبران الهی یاري
میرساند. 2. درجات معنوي شما به دست خداست و براساس علم و حکمت تنظیم میشود. 3. در برابر مردم، براساس حجّت و
دلیل سخن بگویید. *** قرآن کریم در آیات هشتاد و چهارم تا هشتاد و هفتم سورهي انعام به نعمتهاي الهی بر ابراهیم و نسل او
87 . وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحقَ وَیَعْقُوبَ کُلا هَدَیْنَا وَنُوحاً هَدَیْنَا مِن قَبْلُ وَمِن - و تأثیر نیکوکاري آنها در این باره اشاره میکند و میفرماید: 84
ذُرِّیَّتِهِ دَاوُدَ وَسُلَیْمنَ وَأَیُّوبَ وَیُوسُفَ وَمُوسَی وَهرُونَ وَکَ ذلِکَ نَجْزِي ص: 146 الْمُحْسِنِینَ* وَزَکَرِیَّا
وَیَحْیَی وَعِیسَ ی وَإِلْیَاسَ کُلٌّ مِّنَ الصلِحِینَ* وَإِسْمعِیلَ وَالْیَسَعَ وَیُونُسَ وَلُوطاً وَکُلا فَضَّلْنَا عَلَی الْعلَمِینَ* وَمِنْ ءَابَائِهِمْ وَذُرِّیَّتِهِمْ وَإِخْونِهِمْ
وَاجْتَبَیْنهُمْ وَهَدَیْنهُمْ إِلَی صِ رطٍ مُّسْتَقِیمٍ و اسحاق و یعقوب را به او [: ابراهیم بخشیدیم؛ در حالی که همگی را راهنمایی کردیم؛ و
نوح را پیش از (این) راهنمایی نمودیم؛ و از نسل او، داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را (راهنمایی کردیم)؛ و
اینگونه نیکوکاران را پاداش میدهیم!* و (نیز) زکریا و یحیی و عیسی و الیاس (را راهنمایی کردیم)؛ در حالی که همگی از
شایستگانند.* و اسماعیل و الیَسَع و یونس و لوط (را راهنمایی کردیم)؛ و همگی را بر جهانیان برتري دادیم.* و از پدرانشان و نسل
آنان و برادرانشان (برخی را بر جهانیان برتري دادیم) و آنان را برگزیدیم؛ و ایشان را به راه راست، راهنمایی کردیم. نکتهها و
اشارهها: 1. نسل نیکو و فرزندان صالح، لایق و برومند، یکی از موهبتهاي الهی است که خداوند به افرادي همچون ابراهیم علیه
السلام عنایت میکند. این عنایت الهی نوعی سپاسگزاري نسبت به زحمات ابراهیم علیه السلام و فداکاري او در راه توحید است،
هر چند تربیت پدر و شایستگی فرزندان نیز در این باره اثر دارد. 2. در این آیات اشاره به اسحاق شد، اما به فرزند دیگر حضرت
ابراهیم، یعنی اسماعیل، در آیات بعد اشاره میشود. شاید این به خاطر تولد عجیب اسحاق بود که از مادري عقیم و پیر به دنیا آمد
بدین نکته اشاره دارد تفسیر قرآن مهر جلد «1» ، که خود موهبتی مضاعف بود. 3. آیات فوق با تأکید بر هدایت فرزندان ابراهیم
ششم، ص: 147 که پیامبرزادگی به تنهایی نمیتواند مایهي افتخار باشد، بلکه افتخارات در سایهي هدایت و نیکوکاري حاصل
میشود. 4. قبل از ابراهیم علیه السلام نیز پیامبران بزرگی همچون نوح، بودند؛ نوح نخستین پیامبر اولوالعزم و داراي شریعت بود و
ابراهیم ادامه دهندهي خط توحیدي پیامبران قبلی بود. 5. در این آیات نام 17 تن از پیامبران الهی آمده است. در آیهي اول نام
پیامبرانی آمده که غالباً حکومت داشتند؛ در آیهي دوم نام پیامبرانی آمده که زاهدانه زندگی کردند؛ و در آیهي سوم نام پیامبرانی
و هجرت کردند. 6. سنت هدایت بشر توسط پیامبران، همواره جریان داشته است، و هدایت « آمده که مشکلات ویژهاي داشتند
بیجهت به افراد داده نمیشود، بلکه بر اساس اعمال نیک و شایستگی آنان است. 7. در این آیات، عیسی علیه السلام از فرزندان
ابراهیم شمرده شده است، با اینکه او پدر نداشت و فقط از طرف مادر به ابراهیم علیه السلام منسوب بود. این دلیل بر آن است که
سلسلهي نسب از طرف پدر و مادر یکسان است و نوههاي پسري و دختري هر دو فرزند انسان محسوب میشوند. 8. در برخی
احادیث اهل بیت علیهم السلام به آیهي فوق استدلال شده که امام حسن و امام حسین علیهما السلام فرزندان و ذرّیهي پیامبر صلی
نام یکی « الیَسَع » .9 ص: 148 «2» . الله علیه و آله هستند، همانطور که عیسی فرزند و ذرّیهي ابراهیم بود
برادرزاده یا خواهرزادهي ابراهیم علیه السلام بود، امّا در لغت « لوط » و حضرت «1» از پیامبران پیشین، از نسل ابراهیم علیه السلام بود
پدر) به عمو نیز گفته میشود، همانطور که لفظ ذُرّیه (: نسل) و فرزند، به برادرزاده و خواهرزاده نیز گفته :) « اب» عرب گاهی لفظ
صفحه 42 از 90
بین مورخان « یونس » 10 . در مورد حضرت «2» . میشود؛ پس مانعی ندارد که بر اساس ظاهر آیه، لوط را منسوب به ابراهیم بدانیم
اختلاف هست؛ برخی او را از نسل ابراهیم شمرده و برخی او را یکی از پیامبران بنی اسرائیل دانستهاند، ولی اشکالی ندارد که بر
را در « برگزیدن و هدایت نمودن » 11 . برخی مفسران تعبیرات «3» . اساس ظاهر آیه، یونس را منسوب به ابراهیم علیه السلام بدانیم
آیهي فوق دلیل بر نبوت گرفتهاند؛ بنابراین، معناي آیه این میشود که برخی از پدران و فرزندان و برادران پیامبران را به مقام نبوّت
برگزیدیم. با توجه به این تفسیر، لازم نیست بگوییم برخی پدران پیامبران هدایت شده و برخی هدایت نشدهاند، بلکه میتوان گفت
12 . هدف از بیان داستانهاي «4» . همهي پدران پیامبران با ایمان و هدایت یافته بودند اما برخی از آنان به مقام نبوّت نرسیدند
پیامبران در قرآن چیست؟ امام عارفان در این مورد مینویسند: ص: 149 عزیزا! این آیات الهیّه و تعالی
ربانیّه براي بیدار کردن ما بیچارههاي خواب و هشیار نمودن ما سرمستان غافل آمده. این قصص قرآنیّه که حاصل معارف تمام انبیا
و خلاصهي سیر و رشد همهي اولیا و بیان درد و درمان هر عیب و مرض نفسانی و نور هدایت طریق الهی و انسانی است، براي قصه
آموزهها و پیامها: 1. نسل نیکو از مواهب الهی است. 2. مواهب الهی براساس نیکوکاري و شایستگی «1» . گفتن وتاریخ عالَم نیامده
افراد عطا میشوند. 3. پیامبران نیکوکار و صالح و برتري آنان را بر جهانیان بشناسید (و راه مستقیم آنها را ادامه دهید). *** قرآن
کریم در آیهي هشتاد و هشتم سورهي انعام به هدایت پیامبران توسط خدا و نابودي اعمال به وسیلهي شرك اشاره میکند و
میفرماید: 88 . ذلِکَ هُدَي اللَّهِ یَهْدِي بِهِ مَن یَشَآءُ مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَکُواْ لَحَبِطَ عَنْهُم مَّا کَانُواْ یَعْمَلُونَ این، رهنمود خداست؛ که هر
کس از بندگانش را (شایسته بداند و) بخواهد، با آن راهنمایی میکند! و اگر (بر فرض) شرك ورزند، آنچه همواره انجام دادهاند
حتماً از ایشان تباه میشود. نکتهها و اشارهها: 1. پیامبران الهی با نیروي عقل در طریق هدایت گام برمیداشتند، ولی تفسیر قرآن مهر
جلد ششم، ص: 150 اگر توفیق الهی شامل حال آنان نمیشد، به نعمت نبوت و هدایت دست نمییافتند. 2. این آیه به این قانون و
سنت الهی اشاره دارد که شرك موجب نابودي اعمال نیک افراد میشود؛ چرا که همهي برکات و هدایتها و سعادتهاي دنیوي و
اخروي در سایهي توحید به دست میآید و اگر کسی از خط راست توحید منحرف شود، تمام تلاشهاي قبلی خود را ضایع ساخته
است. 3. پیامبران نیز مشمول قوانین الهی هستند و از این نظر فرقی با دیگران ندارند و تبعیض در کار خدا نیست؛ پس اگر آنان نیز
آموزهها و پیامها: 1. شرك، عامل «1» . مشرك شوند، اعمالشان نابود میشود؛ البته پیامبران معصوم هستند و مشرك نمیشوند
نابودي اعمال نیک انسان است. 2. هدایت موهبتی الهی است که با لطف و توفیق خدا شامل حال افراد میشود. *** قرآن کریم در
آیهي هشتاد و نهم سورهي انعام به سه امتیاز پیامبران الهی اشاره میکند و میفرماید: 89 . أُوْلئِکَ الَّذِینَ ءَاتَیْنهُمُ الْکِتبَ وَالْحُکْمَ
وَالنُّبُوَّةَ فَإِن یَکْفُرْ بِهَا هؤُلَآءِ فَقَدْ وَکَّلْنَا بِهَا قَوْماً لَّیْسُواْ بِهَا بِکفِرِینَ آن (پیامبر) ان کسانی هستند که کتاب [الهی و حکم و نَبوّت به آنان
دادیم؛ واگر آن (کافر) ان بدان کفر ورزند، پس حتماً گروه (دیگر) ي را حمایتگر (و نگهبان) آن میسازیم که بدان کافر نیستند.
داده شده « کتاب » ص: 151 نکتهها و اشارهها: 1. مقصود از آیهي فوق آن نیست که به همهي پیامبران
است، بلکه مقصود آن است که به پیامبران، تعدادي کتاب داده شده است؛ به برخی از پیامبران مستقیم و به برخی دیگر غیرمستقیم.
« مقام داوري » یا « درك و فهم » است، اما در آیهي فوق ممکن است به معناي « منع و جلوگیري » در اصل به معناي « حکم » 2. واژهي
«1» باشد؛ چرا که هر سه مورد مانع اشتباهات و ستمهاست. این واژه در قرآن کریم به هر سه معنا به کار رفته است « زمامداري » و یا
و مانعی ندارد که در آیهي فوق هر سه معنا مقصود باشد؛ یعنی برخی از پیامبران داراي بعضی از این مقامات بودند. 3. هر گاه
و از آن محافظت میکند. «2» کافران از دین و نبوّت سر باز زنند، قومی دیگر به جاي قوم عرب میآید و دین اسلام را میپذیرد
برخی مفسران بر آناند که مقصود آیه، ملت ایران است که زود اسلام را پذیرفتند و در پیشرفت آن کوشیدند و دانشمندان آنها
. آموزهها و پیامها: 1. راه حق بیطرفدار نمیماند و ادامه خواهد یافت. 2 «3» . کتابهاي زیادي در رشتههاي مختلف تألیف کردند
مقامات پیامبران الهی و کتابهاي آنها را بشناسید و بدانها کفر نورزید. *** ص: 152 قرآن کریم در
صفحه 43 از 90
آیهي نودم سورهي انعام پیامبران الهی را الگویی براي رهبر اسلام معرفی میکند و با یادآوري زحمات بدون مزد آنان میفرماید:
90 . أُوْلئِکَ الَّذِینَ هَدَي اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُل لَّآأَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرَي لِلْعلَمِینَ آن (پیامبر) ان کسانی هستند که خدا
از شما هیچ پاداشی بر این (رسالت) نمیطلبم؛ این (رسالت و قرآن » : (آنان را) راهنمایی کرده؛ پس از هدایت آنان پیروي کن! بگو
نکتهها و اشارهها: 1. اصول دعوت پیامبران الهی یکی است، اما از نظر ویژگیها، به «! چیزي) جز یادآوري براي جهانیان نیست
تناسب نیازمنديهاي زمان و مکان، متفاوت است و هر دین جدید، نسبت به ادیان قبل کاملتر شده تا به برنامهي نهایی اسلام
رسیده است؛ بنابراین بر پیامبران و رهبران الهی لازم است که اصول اعتقادي ادیان الهی (مثل توحید و معاد) و اصول اخلاقی (مثل
و همان خط را دنبال کنند. 2. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به هدایت پیامبران قبلی اقتدا میکرد، «1» نیکی به دیگران) را بپذیرند
با این حال اسلام ناسخ ادیان قبلی است؛ چون اسلام اصول کلی ادیان قبل را نسخ نکرد، بلکه قسمتی از احکام شریعت آنها را نسخ
کرد. 3. در این آیه اشاره شده که اقتدا به هدایت پیامبران پیشین نیز حالت استقلالی ندارد، بلکه هدایت آنان از آن جهت مطلوب
است که هدایت الهی است. 4. در حدیثی از امام صادق علیه السلام حکایت شده که ص: 153 هیچ
راهی براي مؤمنان زیرك سالمتر از اقتدا نیست؛ چون آن راه واضحتر و مقصد استوارتر است. (سپس با ذکر آیهي فوق فرمود) اگر
5. ارزش انسانها به خط فکري و «1» . براي دین خدا راهی استوارتر از اقتدا بود، پیامبران و اولیاي خود را به آن تشویق میکرد
اقتدا کن. 6. پیامبر اسلام صلی « هدایت پیامبران » سیرهي عملی آنان است؛ از این رو نفرمود به خود پیامبران اقتدا کن، بلکه فرمود به
و «2» الله علیه و آله در برابر رسالت خویش پاداش مادي نمیخواست؛ چون اولًا، در این مورد به روش پیامبران قبلی اقتدا میکرد
ثانیاً، رسالت او یک ودیعهي الهی بود و او وظیفهي رساندن آن را داشت و ثالثاً، نعمت قرآن، هدایت و رسالت، یک نعمت
همگانی، هم چون نور خورشید و بارش باران است که جنبهي عمومی دارد و خرید و فروش نمیشود. این یکی از تفاوتهاي راه
پیامبران با سایر رهبران در دنیاست. 7. رسالت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله مایهي بیداري و تذکر جهانیان است. از این تعبیر
. آموزهها و پیامها: 1 «3» . استفاده میشود که آیین اسلام جنبهي قومی و منطقهاي ندارد، بلکه یک آیین جهانی و همگانی است
خط همهي پیامبران یکی است و به هدایت الهی ختم میشود. 2. رهبران الهی و مبلغان دینی برنامهي پیامبران پیشین را الگوي خود
ص: 154 قرار دهند. 3. مبلّغ دینی لازم است به مردم بفهماند که در پی دنیاطلبی نیست. *** قرآن
کریم در آیهي نود و یکم سورهي انعام از کسانی انتقاد میکند که خدا را چنانکه باید نشناختهاند و از این رو به پیامبرش خرده
میگیرند و میفرماید: 91 . وَمَا قَدَرُواْ اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُواْ مَآ أَنزَلَ اللَّهُ عَلَی بَشَرٍ مِّن شَیْءٍ قُلْ مَنْ أَنزَلَ الْکِتبَ الَّذِي جَآءَ بِهِ مُوسَی
نُوراً وَهُديً لِّلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِیسَ تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ کَثِیراً وَعُلِّمْتُم مَّا لَمْ تَعْلَمُواْ أَنتُمْ وَلَا ءَابَاؤُکُمْ قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِ هِمْ یَلْعَبُونَ
چه کسی آن » : خدا را به حقیقتِ معرفتش نشناختند. بگو «! خدا، هیچ چیز بر هیچ بشري فرو نفرستاده است » : و هنگامی که گفتند
کتاب را که موسی آورد، فرو فرستاد؟! در حالی که (آن کتاب) براي مردم، نور و رهنمود بود؛ (و) آن را به صورت صفحه (کاغذ)
هاي پراکنده قرار میدهید؛ که (بخشی را) آشکارش میکنید، و (بخش) زیادي را پنهان میدارید؛ و حال آنکه آنچه را شما و
سپس آنان را در فرو رفتنشان (در باطل) رها کن؛ در حالی که «! خدا » : بگو «. پدرانتان نمیدانستید، (بوسیله آن) آموزش داده شدید
به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله گفتند: آیا «1» بازي میکنند! شأن نزول: حکایت شده که گروهی از یهودیان یا مشرکان
بهراستی خدا کتابی بر تو فرستاده است؟ و هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله پاسخ مثبت دادند، آنان گفتند: به خدا سوگند که
آنگاه آیهي فوق فرود آمد و به آنان پاسخ «1» . خدا هیچ کتابی از آسمان ص: 155 فرو نفرستاده است
را به عقیدهي خودشان الزام میکند و میگوید: شما که منکر نزول وحی «2» داد. نکتهها و اشارهها: 1. این آیه یهودیان و مشرکان
هستید، چرا منکر نزول تورات بر موسی نیستید؟ مشرکان نیز دین موسی و تورات را براي یک عصر خاص قبول داشتند و حتی براي
جستوجوي علایم پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به یهود مراجعه میکردند. 2. آیهي فوق یهودیان را مذمّت میکند که چرا
صفحه 44 از 90
پراکنده مینوشتند و فقط آنچه به سودشان بود، به مردم عرضه میکردند و آنچه به زیانشان بود «3» تورات را روي کاغذهاي
چیست؟ این جمله، یا اشاره به صفت حکمت ،« خدا را آن چنان که شایسته است نشناختند » مخفی میکردند. 3. مقصود از جملهي
خداست؛ بدین معنا که هر کس خدا را خوب بشناسد میداند که حکیم است و انسان را براي هدفی آفریده و در این راه احتیاج به
برنامهاي خاص دارد که باید از طریق وحی و کتاب تأمین شود. ص: 156 و یا اشاره به رحمت عام و
خاص خداست که هر کس خدا را با صفت رحمت بشناسد، میداند که خدا اجازه نمیدهد انسان در مسیر سعادت تنها بماند و
کسی و برنامهاي را براي راهنمایی او نفرستد. و برخی مفسران برآناند که منظور آن است که خدا را به حقیقت معرفتش نشناختند و
البته مانعی ندارد که هر سه معنا مقصود آیه باشد. بنده همان به که ز تقصیر «1» . یا بزرگی خدا را، چنانکه باید، بزرگ نداشتند
خویش عذر به درگاه خداي آورد ورنه سزاوار خداوندياش کس نتواند که به جاي آورد (سعدي) آموزهها و پیامها: 1. یکی از
راهها و منابع معرفت بشري وحی است. 2. منکران قرآن، خدا (و صفات حکمت و رحمت و لطف او) را نشناختهاند. 3. با اهل
کتاب براساس مبانی خودشان بحث و استدلال کنید. 4. اگر استدلالهاي شما بر مخالفان اثر نگذاشت، توحید را تذکر دهید و از
آنها روي بگردانید. *** ص: 157 خداي متعال در آیهي نود و دوم سورهي انعام به مبارك بودن قرآن
و هدف نزول آن اشاره میکند و میفرماید: 92 . وَهذَا کِتبٌ أَنزَلْنهُ مُبَارَكٌ مُّ َ ص دِّقُ الَّذِي بَیْنَ یَدَیْهِ وَلِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَي وَمَنْ حَ وْلَهَا
وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَهُمْ عَلَی صَ لَاتِهِمْ یُحَ افِظُونَ و این کتابی خجسته است که آن را فرو فرستادیم؛ که آنچه [از
کتابهاي الهی پیش از آن آمده است را مؤیّد است. و براي اینکه (مردمِ) امُّ القُري [: مادر شهرها: مکّه و کسانی را که پیرامون آن
هستند، هشدار دهی! و کسانی که به آخرت ایمان میآورند، به آن [قرآن ایمان میآورند، در حالی که آنان بر نمازهایشان
محافظت میکنند! نکتهها و اشارهها: 1. مقصود از تصدیق کتابهاي آسمانی توسط قرآن چیست؟ منظور آن است که اصول
اساسی تعالیم آنها (مثل توحید)، مورد تأیید قرآن است و یا آن که قرآن با نشانههایی که در آن کتابها آمده بود تطبیق میکند.
2. در این آیه دو نشانه براي حقانیّت قرآن بیان شده است: یکی از نظر سند تاریخی، یعنی تصدیق و مطابقت با کتابهاي قبلی، و
هدف قرآن معرفی شده، « هشدار » ، دیگري از نظر محتوایی که قرآن در بردارندهي خیر و برکت و سعادت بشر است. 3. در این آیه
اما به بشارت و اهداف دیگر قرآن اشاره نشده است؛ چرا که روي سخن قرآن در اینجا با منکران و مشرکان سرکش و طغیانگر
است؛ و هشدار به اشخاص طغیانگر از مهمترین برنامههاي قرآن کریم است؛ و شاید از این روست که در قرآن 120 بار هشدار و
80 بار بشارت آمده است. 5. آیین اسلام جهانی است. دلایل و شواهد زیادي در این باره وجود دارد که به برخی از آنها اشاره
ب) «1» . میکنیم: ص: 158 الف) آیاتی که پیامبر را دعوت کنندهي تمام مردم جهان معرفی میکند
در « کسانی که پیرامون آن هستند » نامههاي پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به زمامداران بزرگ دنیا، مانند کسري و قیصر. ج) تعبیر
یعنی مادر «3» ،« ام القُري » ، 6. مکه «2» . آیهي فوق، که به معناي تمام مردم روي زمین است که گرداگرد مکه قرار دارند
شهرهاست؛ پس لازم است که تغذیهي علمی، روحی و امیدبخشی جهان اسلام از آنجا تأمین شود و نقش مادر جهان اسلام را
داشته باشد. 7. شاید تعبیر هشدار به مردم مکه براي آن باشد که تبلیغ و دعوت پیامبر صلی الله علیه و آله مراحلی دارد؛ از دعوت
خویشاوندان شروع میشود و بعد به مردم شهر و منطقه و سپس به همهي مردم جهان میرسد. 8. هر کس ایمان به آخرت دارد، به
قرآن ایمان میآورد؛ چون اینگونه افراد، جهان را مقدمهاي براي رسیدن به یک هدف عالی میدانند که براي حرکت به سوي آن
هدف، برنامه و وحی و کتاب لازم است. 9. در آیهي فوق از بین تمام دستورات دینی تنها به نماز اشاره شده است؛ نماز که مظهر
پیوند با خداست، از همهي عبادات برتر است و به ص: 159 عقیدهي برخی از مفسران، تنها فریضهي
و منظور از محافظت بر نماز، مراقبت براي انجام آن، یا در مورد وقت نمازهاست. «1» . اسلامی در هنگام نزول این آیات، نماز بود
آموزهها و پیامها: 1. قرآن بابرکت و هشدارگر است. 2. عقیده به جهان دیگر، زمینهساز عقیده به قرآن است. 3. قرآنباوري و
صفحه 45 از 90
معادباوريِ افراد را تقویت کنید تا به نماز اهمیت دهند. 4. اگر برکت میخواهید، به محضر قرآن بروید. *** قرآن کریم در آیهي
نود و سوم سورهي انعام به مدعیان و دروغپردازان حوزهي وحی اشاره میکند و با هشدار به آنان میفرماید: 93 . وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ
افْتَرَي عَلَی اللَّهِ کَ ذِباً أَوْ قَالَ أُوحِیَ إِلَیَّ وَلَمْ یُوحَ إِلَیْهِ شَیْءٌ وَمَن قَالَ سَأُنزِلُ مِثْلَ مَآ أَنزَلَ اللَّهُ وَلَوْ تَرَي إِذِ الظلِمُونَ فِی غَمَرتِ الْمَوْتِ
وَالْمَلئِکَۀُ بَاسِطُواْ أَیْدِیهِمْ أَخْرِجُواْ أَنفُسَکمُ الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا کُنتُمْ تَقُولُونَ عَلَی اللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ وَکُنتُمْ عَنْ ءَایتِهِ تَسْتَکْبِرُونَ و
در حالیکه به سوي او هیچ «. به سوي من، وحی فرستاده شده » : چه کسی ستمکارتر است از کسی که بر خدا دروغ بندد، یا گوید
و اگر (بر فرض) ببینی هنگامی «!؟ بزودي نظیر آنچه را خدا فرو فرستاده، فرود میآورم » : چیزي وحی نشده است، و کسی که گوید
را که ستمکاران در شداید مرگ فرو رفتهاند، در حالی که فرشتگان دستهایشان را گشودهاند، (خواهی دید که وضع آنان بسیار
دردناك است و فرشتگان به آنان میگویند:) جانهایتان را بیرون دهید! امروز به [سزاي آنچه ص: 160
همواره بناحق بر خدا میگفتید، و (در برابر) نشانههاي او همواره تکبّر ورزیدید، به عذابی خوار کننده مجازات خواهید شد! شأن
که برادر رضاعی عثمان و از نویسندگان وحی بود، خیانت کرد و پیامبر او « عبد اللّه بن سعد » نزول: حکایت شده که شخصی به نام
آیهي فوق در این مورد فرود آمد و به او و «1» . را طرد نمود. او فرار کرد و ادعا نمود که من میتوانم همانند آیات قرآن را بیاورم
همهي مدعیان نبوت هشدار داد. نکتهها و اشارهها: 1. مخالفان وحی و نبوّت سه گروهاند: نخست کسانی که بر خدا دروغ میبندند
و آیات الهی را تحریف میکنند؛ دوم، کسانی که میگویند وحی بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل نشد و اصل وحی و
نبوت را منکر میشوند؛ و سوم، کسانی که به دروغ ادعا میکنند که به زودي آیاتی همچون قرآن میآورند. گروه اول و سوم
مطالب ناحق میگویند و گروه دوم در برابر نبوّت تکبر میورزند؛ از این رو گرفتار عذابی خوارکننده میشوند. 2. مدعیان دروغین
وحی و نبوت، ستمکارند؛ زیرا با گمراه شدن و گمراه کردن دیگران بر خود و آنان ستم میکنند و چه ستمی بالاتر از اینکه کسی
که لیاقت رهبري ندارد، ادعاي رهبري الهی کند. 3. مضمون و محتواي آیهي فوق یک مطلب کلی و عمومی است و همهي مدعیان
«2» . نبوت را شامل میشود و حتی روح آیه شامل هر کسی میشود که به دروغ ادعاي مقامی را بنماید که شایستهي آن نیست
هر کس ادعاي امامت کند در » ص: 161 و در برخی احادیث نیز آمده است که تأویل آیه آن است که
که خطاب به ستمگران است، نوعی ،« جان خود را خارج سازید » 4. تعبیر «2» .( مشمول این آیه میشود ) «1» ،« حالی که امام نیست
تحقیر آنان از طرف فرشتگان مأمور قبض روح است، و گر نه خارج کردن روح به دست خود ستمکاران نیست، بلکه کار فرشتگان
و تحقیر آنان آغاز «4» و مرگ با گشودن دستهاي فرشتههاي مرگ «3» است. 5. مجازات گناهکاران از همان لحظهي جان دادن
میشود و با عذاب خوار کننده ادامه مییابد. آموزهها و پیامها: 1. ادعاي رهبري الهی، از سوي نااهلان، بزرگترین ظلم (بر
بشریت) است. 2. مرگی سخت و عذابی خوار کننده در انتظار ستمکاران است. 3. نسبت دادن مطالب غیرحق به خدا و تکبّر در
برابر آیات الهی از عوامل عذاب است. 4. ستمکاري نکنید که گرفتار عذاب الهی میشوید. ص: 162
5. تکبّر در برابر آیات الهی، پیامدي خوارکننده دارد. *** قرآن کریم در آیهي نود و چهارم سورهي انعام به تنهایی انسان در
قیامت اشاره میکند و میفرماید: 94 . وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُردَي کَمَ ا خَلَقْنکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَتَرَکْتُم مَّا خَوَّلْنکُمْ وَرَآءَ ظُهُورِکُمْ وَمَا نَرَي مَعَکُمْ
شُفَعَآءَکُمُ الَّذِینَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فِیکُمْ شُرَکؤُاْ لَقَد تَّقَطَّعَ بَیْنَکُمْ وَضلَّ عَنکُم مَّا کُنتُمْ تَزْعُمُونَ و بیقین (به ستمکاران گفته میشود:) همان
گونه که نخستین بار شما را (تنها) آفریدیم، (اکنون نیز) تنها به سوي ما آمدهاید؛ و آنچه را به شما بخشیده بودیم، پشت سرتان
نهادهاید! و شفاعتگران شما را، که میپنداشتید در واقع آنان در (کار شفاعت ما نسبت به) شما شریک هستند، با شما نمیبینیم!
حتماً (پیوند) میان شما بریده شده است؛ و آنچه را همواره میپنداشتید از (نظر) شما گم شده است. شأن نزول: حکایت شده که
عُزّي از من شفاعت خواهند کرد. این آیه بدین مناسبت فرود آمد » و « لاتْ » گفت: در قیامت دو بت ،« نَضر » یکی از مشرکان، به نام
نکتهها و اشارهها: 1. مشرکان عرب بر سه چیز تأکید میکردند: قبیله، «1» . و به او و افرادي که همانند او فکر میکنند پاسخ داد
صفحه 46 از 90
و بتها. آیهي فوق با اشاره به هر سه موضوع میگوید: در هنگام مرگ همهي اینها از انسان جدا میشوند و او تنها «2» اموال
میماند. 2. آیهي فوق در مورد مشرکان عرب نازل شده، اما اختصاص به آنان ص: 163 ندارد و همهي
انسانها در قیامت تنها هستند و تمام پیوندها و معبودها و تکیهگاهها از انسان جدا میشوند. 3. در برخی احادیث آمده است که
فُرادي همان حالت عریانی است، یعنی انسان در لحظهي تولد و بعد از مرگ، عریان است؛ و در برخی دیگر از احادیث، » مقصود از
روشن است که این گونه احادیث از باب بیان مصداق و تطبیق بر موارد است و «1» . این آیه بر ستمگران بنی امیه تطبیق شده است
معناي آیه محصور در این موارد نیست. آموزهها و پیامها: 1. رستاخیز روز تنهایی و بیکسی است. 2. در اندیشهي روز تنهایی باشید
(و براي آن روز چاره بیندیشید). 3. به اموال و اطرافیان و معبودان غیرخدا دل نبندید که در رستاخیز کاري از آنان ساخته نیست.
***
نشانه